یه روز عالی کنار عشقم


دفتر خاطرات منو عشقم

خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح

یکشنبه 23/6/93

دیروز خیلی خیلی روز خوبی بود

ساعت 3 تو پارک با هم قرار داشتیم اما صبح که از خواب بیدار شدم فهمیدم

باید 2.30 به یه مهد واسه مصاحبه سر بزنم دیگه تا نزدیکا 2 سری اماده شدم

با عجله رفت سمت مهدکودک داشتم با مدیر اونجا حرف میزدم

یکی از مادرا اومد مجبور شد بره پایین منم تا دیدم یکم طولش داد رفتم پایین

کلاسو بهونه کردم که دیرم شده گفتم واسم اژانس بگیره اومدم سمت پارک

تو راه یه بسته پسته خریدم تا رسیدم به پارک این دفعه زنگ نزدم

خواستم مثلا غافلگیرت کنم اخه انتظار داشتی دیرتر برسم

اما هر چقدر گشتم و جاهایه قبلی رو که مینشستیم گشتم پیدات نکردم

واسه همین مجبور شدم زنگ بزنم بعده چند دیقه پیدات کردم تو الاچیقایه پارک

جا گرفته بودی

اومدم پیشت بلند شدی دست دادی بعد روی صندلی کناریت نشستم یکمی صحبت کردیم

بعد 10 دیقه گفتم بلند شو اونورتر میخوام کنارت بشینم دستتو انداختی دور کمرم

خیلی حس خوبی بود یکمی حرف زدیم بعد با پیشنهاد تو رفتیم رو چمنای کنارش نشستیم

اول رو به روت نشسته بودم ولی تا دستاتو باز کردی

اومدم کنارت خودمو تو بغلت جا دادم و بوسم کردی

بعد پسته رو که خریده بودم باز کردم واست پوست میگرفتم با هم میخوردیم

داشتیم با هم صحبت میکردیم یه خانواده ای اونور تر کنارمون نشستن

بچه هاشون یکمی شیطون بودن میدیدن من تو بغلت نشستم

از هر سمتی میخواستن به ما نزدیک بشن و ببینن ما چه کار میکنیم

خییییییییلی با نمک بودن کلی بهشون خندیدم

تو بغلت نشسته بودم یهو بلند شدی یه قاصدک اوردی

گفتی چشاتو ببند ارزو کن فوتش کن منم ارزو کردم تا ابد کناره هم باشیم

بعدش فوتش کردم نصفه دیگه قاصدکه هنوز جدا نشده بود دادم تو فوتش کنی

 

فقط شاخش موند اونم بستم به درخت خل بازیایه منه دیگه

نشسته بودیم یهو گفتی میخوای سرتو بذاری رو سینممم منم

چون خیلیییی دوس دارم این کارو زودی قبول کردم

 

خییییلی خیلی ارومم کرد اما خب چون کمرت درد میگرفت سریع بلند شدم

گفتم میخوای واسه اینکه کمرت اذیت نشه تکیه بدی به پاهام

یه کوچولو نگاهم کردی بعد گفتی اره

همینجوری که سرت رو پاهام بود با صورتتو موهات بازی میکردم

با هم دیگه حرف میزدیم چند نفر اومدن کنارمون نشستن

ماهم جامونو عوض کردیم رفتیم یکمی اونورتر نشستیم

داشتی یه وره دیگه رو نگاه میکردی منم سریع لپاتو گرفتم سمت خودم

چرخوندمت لباتو بوسیدم بعد تو صورتم نگاه کردی خندیدی

 

 

همینجوری که روبروت نشستم یهو اومدم بغلت

چند بار اینجوری بغل کردیم همو بهترین حس دنیا بودن کنار تو عشقم

روبرو هم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم یهو متوجه پای پلیس

پارک شدی گفتی پاشو بریم اما پلیسا ما رو نگه داشتن 

بعد گفتش که اینجا جای خوبی واسه نشستن دختر و پسر نیست ما هم

عذر خواهی کردیم یکمی رفتیم جلوتر گفتی بشین رو این نیمکتا

وقتی اومدی 2تا رانی و یه پاستیل گرفتی اومدی سمتم منم پا شدم

اما این دفعه از ترس پلیس پارک رفتیم پشت میز شطنج رو به رو هم نشستیم

کلی حرف زدیم بعد مامانم اس داد که میخوایم بریم بیرون میای منم چون

خیییلی دوست داشتم بیشتر کنارت باشم گفتم اره میام بیرون

اخه اونجوری راهمون بیشتر میشد بیشتر میتونستیم قدم بزنیم

وسط راه راهمونو عوض کردیم از یه کوچه رد شدیم اخه خیلی باحال بود

تا اخرش رفتیمو باز برگشتیم وسط کوچه لبامو بوسیدی

کلیی با هم قدم زدیم بازم وقتش شد که از هم جدا بشیم ولی

خییلی خوش گذشت و خیییلی بیشتر کنار هم بودیمم

عاششششششششششقتم حسینم امیدوارم همیشه کناره هم باشیم

از همتون میخوام که واسه منو عشقم و تموم زندگیم دعا کنین بهم برسیم

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

آقایی و خانومی سفیدپوش
ساعت15:43---30 آذر 1393
سلام عزیزم به وبلاگ ماهم سر بزن ماهم مثل شماییم ایشا..همیشه لباتون خندون باشه
پاسخ:slmmmm chashm hatman azizam


ĢỢ₥₦ΆṁḆǾỴ
ساعت20:43---12 آبان 1393
امــــروز
به پـایـان می رسـد
از فردا برایــم چیزی نگــو !
مــن نمی گــویم ” فردا روز دیــگری ست ”
فقــط می گــویم
” تو روز دیــگری هســتی ”
تــو…
فردایــی
همــان که بایــد بخاطـــرش زنده بــمانم!
پاسخ:aliiiii bud


پرپر
ساعت20:07---15 مهر 1393
ایشالله همه ی عشق ها به هم برسن ولی عشق من تو ی شهر دیگه است خیلی دیر همدیگرو میبینیم دعا کنید این سه سال زودتر بگذره تا لحظه لحظه هام کنار عشقم باشم تو هم به عشقت برسی عزیزم وبلاگ خیلی قشنگه بوس بابای
پاسخ:mrcccccc golam ishala be ham beresin azizam eshghe be hamdigast ke mitune faseleha ro nadid begirimo sabro tahamolemun vase residan be eshqemun bishtar mishe


نازنین
ساعت11:08---27 شهريور 1393
لایکککککککککککککک....

saeedsingle
ساعت16:45---25 شهريور 1393
الهی!!ایشالابهم برسین و خوشبخت بشین ولی من فک کنم بهم رسیدین دیگه شوما ابجی
پاسخ:mrcccc ishala dadash omidvaram na hanuz kamelan ke naresidim


Fardin
ساعت14:11---25 شهريور 1393
عالیه ولی از قالبای تیره خوشم نمیاد
پاسخ:mrccc in qalebo gozashtam chon range morede alaqeie eshqamee


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 24 / 6 / 1393برچسب:, ساعت 10:15 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune


طراح : صـ♥ـدفــ